خدایا خدایا خدایا توی دنیای بزرگت پوسیدیم که میخواستیم میخواستیم میخواستیم مثل این روزو نبینیم که دیدیم که ناز اون بلای اون حسرت دل عذاب عالم هر چی باید همه کمتر بکشن ما کشیدیم که هر چی باید همه کمتر بکشن ما کشیدیم که زندگی میگن برای زنده هاست اما خدایا بس که ما دنبال زندگی دویدیم بریدیم که زندگی میگن برای زنده هاست اما خدایا بس که ما دنبال زندگی دویدیم بریدیم که وای بر ما وای بر ما خبر از لحظه ی پرواز نداشتیم تا میخواستیم لب معشوقو ببوسیم پریدیم که زندگی قصه ی تلخیست که از آغازش بس که آزرده شدم چشم به پایان دارم چشمی بهم زدیم و دنیا گذشت دنبال هم امروز و فردا گذشت چشمی بهم زدیم و دنیا گذشت دنبال هم امروز و فردا گذشت دل میگه باز فردا رو از نو بساز ای دل غافل دیگه از ما گذشت ای دل غافل دیگه از ما گذشت زندگی میگن برای زنده هاست اما خدایا بس که ما دنبال زندگی دویدیم بریدیم که خدایا خدایا خدایا توی دنیای بزرگت پوسیدیم که میخواستیم میخواستیم میخواستیم مثل این روزو نبینیم که دیدیم که ناز اون بلای اون حسرت دل عذاب عالم هر چی باید همه کمتر بکشن ما کشیدیم جغدی روی کنگره های قدیمی دنیا نشسته بود. زندگی را تماشا میکرد.و آدمهایی را می دید که به سنگ و ستون، به در و دیوار دل می بندند. جغد اما می دانست که سنگ ها ترک می خورند، ستون ها فرو می ریزند، درها می شکنند و دیوارها خراب می شوند. او بارها و بارها تاجهای شکسته، غرورهای تکه پاره شده را لابلای خاکروبه های کاخ دنیا دیده بود. او همیشه آوازهایی درباره دنیا و ناپایداری اش می خواند و فکر می کرد شاید پرده های ضخیم دل آدمها، با این آواز کمی بلرزد. روزی کبوتری از آن حوالی رد می شد، آواز جغد را که شنید، گفت: بهتر است سکوت کنی و آواز نخوانی آدمها آوازت را دوست ندارند. غمگین شان می کنی. می گویند بدیمنی و بدشگون و جز خبر بد، چیزی نداری. قلب جغد پیر شکست و دیگر آواز نخواند. سکوت او آسمان را افسرده کرد. آن وقت خدا به جغد گفت: آوازخوان کنگره های خاکی من! پس چرا دیگر آواز نمی خوانی؟ دل آسمانم گرفته است. جغد گفت: خدایا! آدمهایت مرا و آوازهایم را دوست ندارند. خدا گفت: آوازهای تو بوی دل کندن می دهد و آدمها عاشق دل بستن اند. دل بستن به هر چیز کوچک و هر چیز بزرگ. تو مرغ تماشا و اندیشه ای! و آن که می بیند و می اندیشد، به هیچ چیز دل نمی بندد. دل نبستن سخت ترین و قشنگ ترین کار دنیاست. اما تو بخوان و همیشه بخوان که آواز تو حقیقت است و طعم حقیقت تلخ. جغد به خاطر خدا باز هم بر کنگره های دنیا می خواند و آنکس که می فهمد، می داند آواز او پیغام خداست. همیشه دعادکن: چشمانی داشته باشی که بهترین ها را در آدم ها ببیند قلبی که خطاکارترین ها را ببخشد ذهنی که بدیها را فراموش کند و روحی که هیچگاه ایمانش به خدا را از دست ندهد.... اگر می خواهی بزرگ شوی از کر دار نیک دیگران بسیار یاد کن (ارد بزرگ) پیروزی آن نیست که هرگز زمین نخوری.آن است که بعد تز هر زمین خوردنی برخیزی (مهاتما گاندی) کار و کوشش ما را از سه عیب دور میکند.افسردگی_دزدی وبی نیازی (ولتر) کاش نامت باران بود.آن گاه تمام مردم شهر برای آمدنت دعا میکردند(اللهم عجل لولیک الفرج)
آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی
اگر هنگام غذا خوردن، لباس هایم را کثیف کردم و یا نتوانستم لباسهایم را بپوشم
اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است
صبور باش و درکم کن
به یاد بیاور، وقتی کوچک بودی، مجبور می شدم روزی چند بار لباسهایت را عوض کنم
برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور می شدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم
وقتی نمی خواهم به حمام بروم، مرا سرزنش نکن
وقتی بی خبر از پیشرفت ها و دنیای امروز، سئوالاتی می کنم با تمسخر به من ننگر
وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی، حافظه ام یاری نمی کند، فرصت بده و عصبانی نشو
وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند، دستانت را به من بده ... همانگونه که تو اولین قدم هایت را در کنار من برداشتی
زمانی که می گویم دیگر نمی خواهم زنده بمانم و می خواهم بمیرم، عصبانی نشو ... روزی خود می فهمی
از اینکه در کنارت و مزاحم تو هستم، خسته و عصبانی نشو
یاریم کن، همانگونه که من یاریت کردم
کمک کن تا با نیرو و شکیبایی تو، این راه را به پایان برسانم
فرزند دلبندم، دوستت دارم
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |